زمان تقریبی مطالعه: 22 دقیقه
 

برق در فلسفه





برق، از آثار عُلوی که از قدیم در متون فلسفی، بحث طبیعیات، در تبیین آن مطالبی آمده است


۱ - تعریف برق



برق، از آثار عُلوی که از قدیم در متون فلسفی، بحث طبیعیات، در تبیین آن مطالبی آمده است. حکما و دانشمندان مسلمان نیز بر پایه همان متون، خصوصاً آثار ارسطو، در این باره سخن گفته‌اند.
در باورهای عامیانه که گاه رنگ دینی نیز گرفته است، در خصوص این پدیده طبیعی تلقّیهایی وجود دارد؛ و چون برق اغلب با رعد همراه است، غالباً از این دو پدیده در یک باب بحث شده است.

۲ - شناخت قدما از برق



درک قدما از سبب پیدایش برق و رعد و تبیین آن مبتنی بر جهان شناسی آنان بوده است. از دانشمندان پیش از ارسطو، امپدوکلس (در متون عربی: انباذقلس، انبدقلیس)، دانشمند قرن پنجم قبل از میلاد، بر آن بوده است که برق، آتشی است که از پرتو خورشید در ابر پنهان می‌شود و سپس پدیدار می‌گردد.

۳ - تعریف ارسطو از برق



انکساغورس برق را از جنس اثیر می‌دانسته که به سوی ابر پایین می‌آید، به درون آن می‌رود و سپس ظاهر می‌گردد.
این ظهور، همان برق است که اگر درون ابر خاموش شود، رعد پدید می‌آید
[۱] ارسطو، الا´ثارالعلویة، ج۱، ص۸۱، (ترجمه یحیی بن بطریق)، چاپ کازیمیر بترایتس، بیروت ۱۹۶۷.
ارسطو در کتاب، متئورولوگیکا، که با نام الا´ثار العُلویه به عربی ترجمه شده، بعد از بیان این دو رأی، می‌گوید که بخار بر دو گونه است: مرطوب (بخار آب) و خشک (ذرات عناصر زمینی که از آن به دخان نیز تعبیر می‌کنند).
بخار مرطوب به بالا حرکت می‌کند، به محل سرما (زمهریر) می‌رسد و فشرده و متراکم می‌شود.
ابر، شبنم، مه، باران، تگرگ وبرف از همین بخار مرطوب متراکم پدید می‌آید. (در این حالت) بخار خشک که همراه بخار مرطوب از زمین بالا آمده است و به سبب برودت هوا در آن جمع و فشرده شده و نمی‌تواند آشکار شود، در دل ابر به حرکت در می‌آید، با ابر برخورد می‌کند، آن را می‌شکافد و از آن صدایی برمی‌خیزد که «رعد» است؛ مانند صدایی که هنگام سوختن چوبِتر شنیده می‌شود.
اما «برق» ناشی از بادِ گرمِ خشک (جنبش بخار خشک داغ) است که به صورت فشرده در ابر وجود دارد. این باد ابر را بشدت ملتهب می‌کند و می‌سوزاند، و همچون آهن بسیار داغی که در آب فرو رود صدایی می‌دهد که رعد است و آتشی که از آن خارج می‌شود برق است.
البته برق، به سبب لطافتش، زودتر به ما می‌رسد؛ دیدن پیش از شنیدن روی می‌دهد و برق همزمان با پدید آمدنش احساس می‌شود (فَیُحَسُّ لِوَقِتِه).
[۲] ارسطو، الا´ثارالعلویة، ج۱، ص۸۱ ـ ۸۲، (ترجمه یحیی بن بطریق)، چاپ کازیمیر بترایتس، بیروت ۱۹۶۷.

به نظر ارسطو، رعد گاهی نیز از خاموش شدن آتش در ابر پدید می‌آید، و بعلاوه، شدت رعد به نوع ابر و جای آن بستگی دارد.
وی سپس برخی از آرای حکمای پیشین را مطرح می‌کند و آن‌ها را نادرست می‌خواند و دلایلی نیز ارائه می‌دهد
[۳] ارسطو، الا´ثارالعلویة، ج۱، ص۸۲ ـ ۸۳، (ترجمه یحیی بن بطریق)، چاپ کازیمیر بترایتس، بیروت ۱۹۶۷.


۴ - نظر یعقوب بن اسحاق کندی در علت بوجود آمدن برق



یعقوب بن اسحاق کندی، فیلسوف مشهور قرن سوم در رساله فی علّة الثلج و البَرد و البرق و.
[۴] یعقوب بن اسحاق کندی، رسائل الکندی الفلسفیة، ج۱، ص۸۱ ـ۸۴، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۷۲/ ۱۹۵۳.
همین نظر را آورده و جنبش ذرّات زمینی موجود در ابر را منشأ پیدایش باد می‌داند که شکافتن ابرها (انخراق الغمام) رعد ایجاد می‌کند و از محترق کردن آن، برق پدید می‌آورد.

۵ - برق در نوشته‎ها‌ی حسن بهلول



حسن بن بُهلول،
[۵] کتاب الدلائل، چاپ عکسی از روی نسخه خطی ش ۵۷۲ حکیم اوغلی، کتابخانه سلیمانیه استانبول، فرانکفورت ۱۹۸۵.
دانشمند قرن چهارم، در مبحث «آثار عُلوی» از کتاب الدلائل،
[۶] حسن بن بهلول، کتاب الدلائل، ج۱، ص۲۸۷، چاپ عکسی از روی نسخه خطی ش ۵۷۲ حکیم اوغلی، کتابخانه سلیمانیه استانبول، فرانکفورت ۱۹۸۵.
به نقل آرای دانشمندان پرداخته است؛
[۷] ارسطو، الا´ثارالعلویة، (ترجمه یحیی بن بطریق)، چاپ کازیمیر بترایتس، بیروت ۱۹۶۷.
(اِنَّ البَصَرَ یَرَی الاَلوانَ بِلازمانٍ) و گوش پس از گذشت زمان صدا را می‌شنود؛ و این زمان به فاصله ابر تا زمین بستگی دارد.
[۸] حسن بن بهلول، کتاب الدلائل، ج۱، ص۳۰۰ـ۳۰۱، چاپ عکسی از روی نسخه خطی ش ۵۷۲ حکیم اوغلی، کتابخانه سلیمانیه استانبول، فرانکفورت ۱۹۸۵.

وی سپس به مقاله‌ای که از تئوفراستوس (در متون عربی: ثاؤفرسطوس) در همین موضوع یافته و به سریانی برگردانده، اشاره می‌کند و مختصر آن را در همین کتاب می‌آورد.
در این مقاله هفت علت برای پدید آمدن رعد مطرح شده است، از جمله: برخورد و در هم رفتن دو پاره ابر غلیظ، وزیدن باد به درون ابر، وارد شدن آتش به درون ابر مرطوب، شکافته شدن ابر بر اثر باد که مدتی در آن مانده بوده است و..تئوفراستوس برای هر یک از اسبابی که پیش کشیده یک مثال نیز آورده است.
آنگاه از اسباب پدید آمدن برق بحث کرده و چهار سبب برای آن احتمال داده است که برخی از آن‌ها همان اسباب پدید آمدن رعد است؛ مانند برخورد ش عنوان پیوند دید دو پاره ابر به یکدیگر (اصطفاق) یا کشیده شدن آن‌ها به همدیگر (احتکاک).
بحث دیگر این رساله، علل پدید آمدن رعد بدون برق و بر عکس است.
[۹] حسن بن بهلول، کتاب الدلائل، ج۱، ص۳۰۸ـ۳۱۲، چاپ عکسی از روی نسخه خطی ش ۵۷۲ حکیم اوغلی، کتابخانه سلیمانیه استانبول، فرانکفورت ۱۹۸۵.


۶ - برق در رساله ابن سینا



در رساله کوتاه فی ذکر اسباب الرعد
[۱۰] ابن سینا، رسالة فی ذکر اسباب الرعد ،ص ۲ـ۴، حیدرآباد دکن ۱۳۵۳.
منسوب به ابن سینا همان مطالب تئوفراستوس تقریباً با همان ترتیب آمده است، و بعلاوه، در سبب تقدّم برق بر رعد دو احتمال داده شده است: یکی این‌که برق نسبت به رعد در زمانی زودتر، از ابر بیرون آید؛ دیگر این‌که برق و رعد همزمان پدید آیند، ولی ما برق را زودتر ببینیم و سپس صدای رعد را بشنویم؛ همان گونه که اگر از دور مردی را ببینیم که هیزم می‌شکند، اگر چه صدای شکستن هیزم همزمان با ضربه ای که به آن می‌خورد ایجاد می‌شود، ابتدا برخورد تبر به هیزم را می‌بینیم و سپس صدا را می‌شنویم.

۷ - بحث ابن سینا درباره رعد و برق در شفا



بحث دقیق و تفصیلی ابن سینا درباره رعد و برق در شفا
[۱۱] ابن سینا، الشفاء ، الطبیعیات ، الفن الخامس : المعادن والا´ثارالعلویة ،ج ۲، فن ۵، ص ۶۷ـ۷۰، چاپ ابراهیم مدکور، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم۱۴۰۴
آمده که بر پایه نظر ارسطو، با عباراتی رساتر و توضیح بیش‌تر بیان شده است.
او بر این دیدگاه که همراه با بخار آب (بخار مرطوب)، مقداری بخار دخانی نیز بالا می‌رود و تا رسیدن به طبقات بالا و سرد نمی‌تواند از آن جدا شود، تأکید می‌کند و مراحلی را که پس از سرد شدن بخار آب، برای این بخار دخانی ـ که گرمای آن ماندگارتر از گرمای بخار آب است ـ پیش می‌آید و به ایجاد رعد و برق می‌انجامد، توضیح می‌دهد.
بخار دخانی در شرایط خاص، ناگزیر از ابر بیرون می‌آید، و این بیرون آمدن هم با صدا همراه است (رعد) و هم با اشتعال (لاَنَّ هذا الدخانَ لطیفٌ متهیّی ءٌ لِلاِشتعالِ). سپس می‌کوشد با آوردن مثالهایی از طبیعت، این نظر را تأیید کند.
ابن سینا در شفا، بر خلاف آنچه در رساله منسوب به او آمده، تصریح می‌کند که برق حتماً با رعد همراه است، از آنرو که منشأ برق، جنبش بخار دخانی در دل ابر است که طبعاً تولید صدا می‌کند؛ البته ممکن است که صدای رعد شنیده نشود.
اما رعد بدون برق گاهی روی می‌دهد. گاهی نیز برق سبب پدید آمدن رعد می‌شود، به این ترتیب که برق بعد از ایجاد، در ابر خاموش می‌شود و در این صورت صدای خاموش شدن آن به گوش می‌رسد، گویی برق سبب پدید آمدن رعد شده است.

۸ - نظر موافق ابن سینا درباره سرعت رویت برق



او نیز طبق دیدگاه مقبول و رایج آن روزگار، می‌گوید که برق بی درنگ دیده می‌شود (انّ البرقَ یُحَسُّ فی الا´نِ بلا زمانٍ) و رعد نیاز به زمان دارد، از آنرو که برای رسیدن صدا به گوش شنونده لازم است که در هوا موج ایجاد شود؛ این حرکت است و هر حرکتی در زمان روی می‌دهد.
اختلاف شدت صدای رعدها به نوع ابر و باد و نیز به جای ابر بستگی دارد.
او نیز مانند ارسطو، به نقل و نقد برخی آرا درباره رعد و برق پرداخته است.

۹ - روحانی بودن برق و جسمانی بودن صدا



در رسائل اخوان الصفاء
[۱۲] اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء وخلان الوفاء، ج۲، ص۷۵، بیروت.
نکته جدیدی بر آرای قدما افزوده نشده است، جز این‌که علت زودتر حس شدن برق نسبت به رعد، روحانی بودن آن و جسمانی بودن صدا ذکر شده است.

۱۰ - آثاری به زبان فارسی درباره برق



از میان آثاری که به زبان فارسی در این باره نوشته شده می‌توان به رساله آثار عُلوی ابوحاتم اسفزاری (تألیف شده در اواخر قرن پنجم)، الرسالة السنجریّة ابن سهلان ساوی (ربع اول قرن ششم) و رسالة آثار علوی شرف الدین مسعودی مروزی (اواخر قرن ششم) اشاره کرد.
در رسالة نخست، ابوحاتم اسفزاری همان نظر ارسطو و ابن سینا را توضیح داده و این نکته را نیز آورده که ممکن است چشم «از مسافتی که سخت دور بُوَد برق را ادراک کند»، اما حس سمع از مسافت دور صوت را نمی‌تواند ادراک کند.
آنگاه دلیلی مشابه با دلیل اخوان الصفا ذکر کرده است.
[۱۳] مظفربن اسماعیل ابوحاتم اسفزاری، رسالة آثار علوی، ج۱، ص۱۶ـ۱۷، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ ش.
[۱۴] شهمردان رازی، نزهت نامة علائی، ج۱، ص۴۲۸ـ۴۲۹، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران ۱۳۶۲ ش.


۱۰.۱ - نظر ابن سهلان ساوی در سبب پیدایش رعد و برق


ابن سهلان ساوی علاوه بر آن‌که در سبب پیدایش رعد و برق، توجیهی کم و بیش یکسان با آرای متقدمان بیان کرده و گفته است که دود (بخار دخانی) «اگر گرم بماند قصد بالا کند و میغ را بدراند و از آن درانیدن آواز رعد خیزد..و از سختی درانیدن اندر فروزد و برق خیزد»، در توضیح فاصله زمانی میان دیدن برق و شنیدن رعد به این نکته اشاره کرده است که «شنیدن را حاجت آید به رسیدن آواز به گوش، و آواز، موج زدن هوا بُوَد از حرکتی به نیرو، و حرکت را زمانی باید، پس از این سبب، رعد را به زمانی پس از دیدن برق شنوند، چنانکه اگر گازری جامه بر سنگ زند، کسی که ازو دور بُوَد حالی جامه بر سنگ زدن بیند و تا زمانی گذشته آواز آن زخم به وی رسد».
[۱۵] ابن سهلان ساوی، الرسالة السنجریة فی الکائنات العنصریة، ج۱، ص۳۴، در دو رساله درباره آثار علوی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۳۷ ش.


۱۰.۲ - نظر مسعودی مروزی در سبب پیدایش رعد و برق


مسعودی مروزی
[۱۶] محمدبن مسعود مسعودی مروزی، رسالة آثار علوی، ج۱، ص۸۹ ـ ۹۰، در دو رساله درباره آثار علوی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۳۷ ش.
نیز همین توضیح را دقیقتر ارائه کرده و حتی به ساختمان گوش و چگونگی شنیدن آواها بر اثر حرکت عصب گوش، که ناگزیر نیاز به زمان دارد، اشاره کرده است.

۱۱ - لطافت برق



نکته قابل ذکر دیگر آن است که، به رغم گوناگونی تعبیرات طبیعی دانان قدیم از رعد و برق، همه قدما صاعقه را همان برق، اما با شدت و قدرتی بمراتب بیشتر، می‌دانند که «چون به لطافت برق نیست، در زمان کوتاه فرونمی‌میرد و ابر غلیظ که از بالا به زیر می‌آید، برین ماده برق می‌زند و او را به قهر و قسر و قوّت تمام به سوی زمین می‌فرستد».
[۱۷] ارسطو، الا´ثارالعلویة، ج۱، ص۸۷، (ترجمه یحیی بن بطریق)، چاپ کازیمیر بترایتس، بیروت ۱۹۶۷.
[۱۸] یعقوب بن اسحاق کندی، رسائل الکندی الفلسفیة، ج۱، ص۸۲، ج ۲، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۷۲/ ۱۹۵۳.
[۱۹] ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، الفن الخامس: المعادن والا´ثارالعلویة، ج ۲، فن ۵، ص ۷۰، چاپ ابراهیم مدکور، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
[۲۰] محمدبن مسعود مسعودی مروزی، رسالة آثار علوی، ج۱، ص۱۰۹، در دو رساله درباره آثار علوی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۳۷ ش.

ابن سینا با این تعبیر که صاعقه بادی از جنس ابر است که شعله ور شده، به ذکر اقسام صاعقه و آثار آن‌ها پرداخته است
[۲۱] ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، الفن الخامس: المعادن والا´ثارالعلویة،ج ۲، فن ۵، ص ۷۰ـ۷۱، چاپ ابراهیم مدکور، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
[۲۲] حسن بن بهلول، کتاب الدلائل، ج۱، ص۳۱۲، چاپ عکسی از روی نسخه خطی ش ۵۷۲ حکیم اوغلی، کتابخانه سلیمانیه استانبول، فرانکفورت ۱۹۸۵.


۱۲ - ذکر برخی مشاهدات شخصی مؤلفان



بیشتر مؤلفان، علاوه بر تبیین ماهیت صاعقه، برخی مشاهدات شخصی یا شنیده‌های خود را گزارش کرده‌اند.
[۲۳] حسن بن بهلول، کتاب الدلائل، ج۱، ص۳۱۲ـ۳۱۵، چاپ عکسی از روی نسخه خطی ش ۵۷۲ حکیم اوغلی، کتابخانه سلیمانیه استانبول، فرانکفورت ۱۹۸۵.
[۲۴] مظفربن اسماعیل ابوحاتم اسفزاری، رسالة آثار علوی، ج۱، ص۳۲ـ ۳۴، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ ش.
[۲۵] شهمردان رازی، نزهت نامة علائی، ج۱، ص۴۳۸ـ۴۴۰، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۲۶] ابن سهلان ساوی، الرسالة السنجریة فی الکائنات العنصریة، ج۱، ص۳۴ـ ۳۵، در دو رساله درباره آثار علوی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۳۷ ش.
[۲۷] محمدبن مسعود مسعودی مروزی، رسالة آثار علوی، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۰، در دو رساله درباره آثار علوی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۳۷ ش.


۱۲.۱ - حسن بن محمدبن حسن قمی ‌در تاریخ قم


حسن بن محمدبن حسن قمی ‌در تاریخ قم (تألیف ۳۷۸ قمری) از نیزه درازی که دو مهره از آن آویخته بوده و بر فراز مناره بلندی بر سر کوه خُور در روستای صَرْم برای «منع برق» (حفاظت در برابر صاعقه) نصب شده بوده است یاد می‌کند.
[۲۸] حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ج۱، ص۶۷، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلاالدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
احتمالاً این ابزار قابل قیاس با برقگیر باشد.

۱۳ - رعد و برق ئر باورهای عامه



از آن‌جا که رعد و برق و صاعقه از آشناترین و ملموسترین پدیده‌های جوی (آسمانی) بوده، در باورهای عامه مطالب بسیاری درباره این سه پدیده دیده می‌شود؛ مانند موارد زیر:
۱) ریباس (ریواس) بر اثر رعد و برق بر سنگ کوه می‌روید.
[۲۹] صادق هدایت، نیرنگستان، ج۱، ص۱۲۱، تهران ۱۳۱۱ ش.

در روایتی بسیار مشهور و قدیمی به رویش قارچ بر اثر رعد
[۳۰] ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة والاغذیة، ج۱، ص۱۲۱، بولاق ۱۲۹۱.
یا رستن آن در سالهایی که بارش و رعد بسیار است اشاره شده است.
[۳۱] داوودبن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب والجامع للعجب العجاب، ج۱، ص۳۹۵، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.

اطلاق نام بنات الرعد بر قارچ در اینگونه مآخذ و کتابهای لغت نیز شاهد رواج این دیدگاه در آن روزگار است.
[۳۲] ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة والاغذیة، بولاق ۱۲۹۱.
[۳۳] داوودبن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب والجامع للعجب العجاب، ج۱، ص۱۲۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۳۴] محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویه، ج۱، ص۷۵۷ ـ ۷۵۸، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
[۳۵] محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویه، ج۱، ص۹۱۵، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.

۲) تمامی آبهای زمین به کوه قاف می‌روند و ابرها به آن‌جا می‌روند و آن چنان خود را از آب پر می‌کنند که دنباله آنان سنگین و مانع پروازشان می‌شود.
پس شمشیردارانی که بر دهانه نقبی در کوه قاف ایستاده‌اند به دنباله ابرها ضربه می‌زنند تا آن‌ها را قطع کنند.
بر اثر این ضربات برق از ابرها می‌جهد.
ابرها نیز خشمگین می‌شوند و می‌غرند (رعد)آنگاه فرشته‌ای ابرهای سیراب را با تازیانه به جانبی که باران نیاز دارد می‌راند و باز هم از ابرها برق می‌جهد.
۳) آذرخش خشم خداست که اگر بر کسی یا جایی فرو آید می‌سوزاند و خاکستر می‌کند
[۳۶] محمد اسدیان خرم آبادی، محمدحسین باجلان فرخی، و منصور کیانی، ص ۱۴۲،باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران ۱۳۵۸ ش.

۴) وقتی «غُرَّه تِراق» می‌آید، اسب حضرت علی علیه‌السلام از میان ابرها با تاخت عبور می‌کند (از عقاید مردم سروستان).
[۳۷] صادق همایونی ، فرهنگ مردم سروستان ، ص ۲۱۹، مشهد ۱۳۴۹ ش .


۱۴ - ورود باورهای عامیانه به برخی آثار علمی



برخی باورهای عامیانه حتی به آثار علمی نیز راه یافته است؛ مثلاً ابوریحان بیرونی در الجماهر فی الجواهر از قول برخی آورده است که هر رنگ الماس برای یک وسیله زینتی (مانند دستبند، خلخال ) مناسب است؛ و اگر این نظم به هم بخورد، الماس بر اثر صدای رعد ترک برمی‌دارد.
[۳۸] محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۷۲، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.

وی به نقل از عدهای دیگر، پیدایش الماس را بر اثر اصابت برق و صاعقه دانسته است،
[۳۹] محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۷۵، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
اما مسعودی مروزی
[۴۰] محمدبن مسعود مسعودی مروزی، رسالة آثار علوی، ج۱، ص۱۱۰ـ ۱۱۱، در دو رساله درباره آثار علوی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۳۷ ش.
بر آن است که «اگر ماده صاعقه غلیظ و قوی باشد چون بر زمین زند فرو شود، و حرارت ازو مفارقت کند و آن ماده منعقد شود، و او آن جوهر باشد که او را درخش خوانند و بعضی مردمان پندارند که الماس اینست.
نکته جالب توجه این است که در برخی جواهرنامه‌ها در خواص الماس آمده است که «هر که الماس با خود دارد از صاعقه ایمن باشد».
[۴۱] محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، تنسوخ نامه ایلخان ی، ج۱، ص۶۹، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۴۸ ش.
[۴۲] عبدالله بن علی کاشانی، عرایس الجواهرو نفایس الاطایب، ج۱، ص۸۳، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۵ ش.
[۴۳] محمد زاوش، کانی شناسی در ایران قدیم، ج۱، ص۱۵۲، تهران ۱۳۴۸ ـ ۱۳۵۵ ش.


۱۵ - فهرست منابع



(۱) ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة والاغذیة، بولاق ۱۲۹۱.
(۲) ابن سهلان ساوی، الرسالة السنجریة فی الکائنات العنصریة، در دو رساله درباره آثار علوی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۳۷ ش.
(۳) ابن سینا، رسالة فی ذکر اسباب الرعد، حیدرآباد دکن ۱۳۵۳.
(۴) ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، الفن الخامس: المعادن والا´ثارالعلویة، چاپ ابراهیم مدکور، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۵) مظفربن اسماعیل ابوحاتم اسفزاری، رسالة آثار علوی، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۶) محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۷) اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء وخلان الوفاء، بیروت.
(۸) ارسطو، الا´ثارالعلویة، (ترجمه یحیی بن بطریق)، چاپ کازیمیر بترایتس، بیروت ۱۹۶۷.
(۹) محمد اسدیان خرم آبادی، محمدحسین باجلان فرخی، و منصور کیانی، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۱۰) داوودبن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب والجامع للعجب العجاب، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۱۱) حسن بن بهلول، کتاب الدلائل، چاپ عکسی از روی نسخه خطی ش ۵۷۲ حکیم اوغلی، کتابخانه سلیمانیه استانبول، فرانکفورت ۱۹۸۵.
(۱۲) محمد زاوش، کانی شناسی در ایران قدیم، تهران ۱۳۴۸ ـ ۱۳۵۵ ش.
(۱۳) شهمردان رازی، نزهت نامة علائی، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۴) محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویه، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
(۱۵) حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلاالدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۱۶) عبدالله بن علی کاشانی، عرایس الجواهرو نفایس الاطایب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۱۷) یعقوب بن اسحاق کندی، رسائل الکندی الفلسفیة، ج ۲، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۷۲/ ۱۹۵۳.
(۱۸) محمدبن مسعود مسعودی مروزی، رسالة آثار علوی، در دو رساله درباره آثار علوی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۳۷ ش.
(۱۹) محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، تنسوخ نامه ایلخان ی، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۲۰) صادق هدایت، نیرنگستان، تهران ۱۳۱۱ ش.
(۲۱) صادق همایونی، فرهنگ مردم سروستان، مشهد ۱۳۴۹ ش.

۱۶ - پانویس


 
۱. ارسطو، الا´ثارالعلویة، ج۱، ص۸۱، (ترجمه یحیی بن بطریق)، چاپ کازیمیر بترایتس، بیروت ۱۹۶۷.
۲. ارسطو، الا´ثارالعلویة، ج۱، ص۸۱ ـ ۸۲، (ترجمه یحیی بن بطریق)، چاپ کازیمیر بترایتس، بیروت ۱۹۶۷.
۳. ارسطو، الا´ثارالعلویة، ج۱، ص۸۲ ـ ۸۳، (ترجمه یحیی بن بطریق)، چاپ کازیمیر بترایتس، بیروت ۱۹۶۷.
۴. یعقوب بن اسحاق کندی، رسائل الکندی الفلسفیة، ج۱، ص۸۱ ـ۸۴، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۷۲/ ۱۹۵۳.
۵. کتاب الدلائل، چاپ عکسی از روی نسخه خطی ش ۵۷۲ حکیم اوغلی، کتابخانه سلیمانیه استانبول، فرانکفورت ۱۹۸۵.
۶. حسن بن بهلول، کتاب الدلائل، ج۱، ص۲۸۷، چاپ عکسی از روی نسخه خطی ش ۵۷۲ حکیم اوغلی، کتابخانه سلیمانیه استانبول، فرانکفورت ۱۹۸۵.
۷. ارسطو، الا´ثارالعلویة، (ترجمه یحیی بن بطریق)، چاپ کازیمیر بترایتس، بیروت ۱۹۶۷.
۸. حسن بن بهلول، کتاب الدلائل، ج۱، ص۳۰۰ـ۳۰۱، چاپ عکسی از روی نسخه خطی ش ۵۷۲ حکیم اوغلی، کتابخانه سلیمانیه استانبول، فرانکفورت ۱۹۸۵.
۹. حسن بن بهلول، کتاب الدلائل، ج۱، ص۳۰۸ـ۳۱۲، چاپ عکسی از روی نسخه خطی ش ۵۷۲ حکیم اوغلی، کتابخانه سلیمانیه استانبول، فرانکفورت ۱۹۸۵.
۱۰. ابن سینا، رسالة فی ذکر اسباب الرعد ،ص ۲ـ۴، حیدرآباد دکن ۱۳۵۳.
۱۱. ابن سینا، الشفاء ، الطبیعیات ، الفن الخامس : المعادن والا´ثارالعلویة ،ج ۲، فن ۵، ص ۶۷ـ۷۰، چاپ ابراهیم مدکور، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم۱۴۰۴
۱۲. اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء وخلان الوفاء، ج۲، ص۷۵، بیروت.
۱۳. مظفربن اسماعیل ابوحاتم اسفزاری، رسالة آثار علوی، ج۱، ص۱۶ـ۱۷، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ ش.
۱۴. شهمردان رازی، نزهت نامة علائی، ج۱، ص۴۲۸ـ۴۲۹، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران ۱۳۶۲ ش.
۱۵. ابن سهلان ساوی، الرسالة السنجریة فی الکائنات العنصریة، ج۱، ص۳۴، در دو رساله درباره آثار علوی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۳۷ ش.
۱۶. محمدبن مسعود مسعودی مروزی، رسالة آثار علوی، ج۱، ص۸۹ ـ ۹۰، در دو رساله درباره آثار علوی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۳۷ ش.
۱۷. ارسطو، الا´ثارالعلویة، ج۱، ص۸۷، (ترجمه یحیی بن بطریق)، چاپ کازیمیر بترایتس، بیروت ۱۹۶۷.
۱۸. یعقوب بن اسحاق کندی، رسائل الکندی الفلسفیة، ج۱، ص۸۲، ج ۲، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۷۲/ ۱۹۵۳.
۱۹. ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، الفن الخامس: المعادن والا´ثارالعلویة، ج ۲، فن ۵، ص ۷۰، چاپ ابراهیم مدکور، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
۲۰. محمدبن مسعود مسعودی مروزی، رسالة آثار علوی، ج۱، ص۱۰۹، در دو رساله درباره آثار علوی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۳۷ ش.
۲۱. ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، الفن الخامس: المعادن والا´ثارالعلویة،ج ۲، فن ۵، ص ۷۰ـ۷۱، چاپ ابراهیم مدکور، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
۲۲. حسن بن بهلول، کتاب الدلائل، ج۱، ص۳۱۲، چاپ عکسی از روی نسخه خطی ش ۵۷۲ حکیم اوغلی، کتابخانه سلیمانیه استانبول، فرانکفورت ۱۹۸۵.
۲۳. حسن بن بهلول، کتاب الدلائل، ج۱، ص۳۱۲ـ۳۱۵، چاپ عکسی از روی نسخه خطی ش ۵۷۲ حکیم اوغلی، کتابخانه سلیمانیه استانبول، فرانکفورت ۱۹۸۵.
۲۴. مظفربن اسماعیل ابوحاتم اسفزاری، رسالة آثار علوی، ج۱، ص۳۲ـ ۳۴، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ ش.
۲۵. شهمردان رازی، نزهت نامة علائی، ج۱، ص۴۳۸ـ۴۴۰، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران ۱۳۶۲ ش.
۲۶. ابن سهلان ساوی، الرسالة السنجریة فی الکائنات العنصریة، ج۱، ص۳۴ـ ۳۵، در دو رساله درباره آثار علوی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۳۷ ش.
۲۷. محمدبن مسعود مسعودی مروزی، رسالة آثار علوی، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۰، در دو رساله درباره آثار علوی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۳۷ ش.
۲۸. حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ج۱، ص۶۷، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلاالدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
۲۹. صادق هدایت، نیرنگستان، ج۱، ص۱۲۱، تهران ۱۳۱۱ ش.
۳۰. ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة والاغذیة، ج۱، ص۱۲۱، بولاق ۱۲۹۱.
۳۱. داوودبن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب والجامع للعجب العجاب، ج۱، ص۳۹۵، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۳۲. ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة والاغذیة، بولاق ۱۲۹۱.
۳۳. داوودبن عمر انطاکی، تذکرة اولی الالباب والجامع للعجب العجاب، ج۱، ص۱۲۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۳۴. محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویه، ج۱، ص۷۵۷ ـ ۷۵۸، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
۳۵. محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویه، ج۱، ص۹۱۵، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
۳۶. محمد اسدیان خرم آبادی، محمدحسین باجلان فرخی، و منصور کیانی، ص ۱۴۲،باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران ۱۳۵۸ ش.
۳۷. صادق همایونی ، فرهنگ مردم سروستان ، ص ۲۱۹، مشهد ۱۳۴۹ ش .
۳۸. محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۷۲، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۳۹. محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ج۱، ص۱۷۵، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش.
۴۰. محمدبن مسعود مسعودی مروزی، رسالة آثار علوی، ج۱، ص۱۱۰ـ ۱۱۱، در دو رساله درباره آثار علوی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۳۷ ش.
۴۱. محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، تنسوخ نامه ایلخان ی، ج۱، ص۶۹، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۴۸ ش.
۴۲. عبدالله بن علی کاشانی، عرایس الجواهرو نفایس الاطایب، ج۱، ص۸۳، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۵ ش.
۴۳. محمد زاوش، کانی شناسی در ایران قدیم، ج۱، ص۱۵۲، تهران ۱۳۴۸ ـ ۱۳۵۵ ش.


۱۷ - منبع


دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «برق»، شماره۹۹۲.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.